دخمل گلی مامان

جشن دندونی

1394/5/24 22:26
نویسنده : مامانی
219 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام دخمل ناز نازی من

بلاخره تونستم مقدمات جشن دندونیت رو فراهم کنم و جشن رو بگیرم...

روز 22/5/94 که مصادف با پایان هشت ماهگی شما بود بلاخره جشن دندونی رو گرفتیم، البته کاتانه نتونست بیاد ولی ما دوست داشتیم میبودند. برات یک کلاه خرگوشی هم گرفتم که هم خودت و هم بقیه باهاش عکس گرفتند وکلی با مزه بود. آش هم خیلی خوشمزه بود، بعد از پایان جشن بابایی برای همسایه ها هم برد و همه تعریف کردند.  عصرونه هم رول مرغ درست کردیم با بابایی،  و همینطور بابایی نون سیر درست کرد که خیلی خوشمزه شده بود. ژله حبابدار و کیک شکلاتی هم درست کردم که همه تعریف کردند. کمی هم تنقلات رو به شکل خوراکی های مورد علاقه خرگوش خانوم ها و بچه ها (هویچ و بستنی هویچی) تزئین کردم که به نظرم جالب بود. البته در همه کارها شما به ما کمک کردی، در گندم پاک کردن (با پاشوندن اونها روی زمین و جویدن قابلمه)، در آماده کردن تزئینات ( با جویدن مقواها و تا زدن اونها)، در آماده کردن ریسه ( با بازی کردن با روبان اون، درست مثل بچه گربه ها که با کلاف کاموا بازی می کنند، عززززیزم)، در بادکنک باد کردن ( با بازی کردن با بادکنک ها و بلند بلند خندیدن) و... ممنونم ازت دخمل کمک کننده ام!!!  آخر سر هم به هرکدوم از بچه ها یک بادکنک که شکل گل بود دادیم که همشون رو خیلی خوشحال کرد و کلی باهاشون عکس گرفتند، در کل به همه ما و فکر کنم شما هم خوش گذشت . دوست داشتیم به شما هم حسابی خوش بگذره، بخاطر همین مهمون ها رو عصر دعوت کردم که البته باز هم بعضی ها کمی دیر اومدند و جشن تا موقع خواب شما ادامه پیدا کرد و شما چون عصر از هیجان بازی نتونسته بودی بخوابی ، آخرش کمی خسته بودی . نق نق کردی ولی در کل مثل همیشه خوش اخلاق و با نمک بودی... از بین کادوها، پرنیا جان برات یک تل صورتی آورده بود که فرداش مرتب سرت می کردی و می گفتی د د ( با فتحه) یعنی سر سر، یعنی من اینو سرم کردم و وقتی خسته می شدی یکم نگاهش می کردی و بعدش هم با دندونای تیز و نو ات اونو تست می کردی ببینی چیه و جنسش چیه و ...می دونی که عاشق جویدن هستی مخصوصا پارچه ها!!! عززززیییزززم... دوستت دارم دخمل گلم. امیدوارم مرواریدهای قشنگت بدون اذیت کردنت بیان بیرون و همیشه هم سالم بمونن. مراقبشون باش... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)