دخمل گلی مامان

یک سالگی

1394/10/23 0:51
نویسنده : مامانی
146 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدا

دختر عزیزم، اول از همه منو ببخش که اصلا فرصت نکردم بیام برات بنویسم چه تغییراتی کردی، باور کن خیلی درگیر هستم و بعد از اون هم شما اصلا اجازه نمی دی که بیام پشت سیستم

حالا باید بگم که توی این مدت...

حالا باید بگم که توی این مدت شما دو تا سفر به کرمان داشتی، من و خودت و مادر جان بودیم. خدا برامون حفظش کنه، اگر اونجا کمکم نبود نمی دونم چی می شد. ولی به هرحال اون روزها با خوبی ها و بدی هاش گذشت.

شما توی این مدت تغییرات زیادی داشتی، دندون های چهارم و پنجمت که به ترتیب سمت راست بالا و بعد سمت چپ بالا بودند رو در یازده ماه و هفت روزگی و یازده ماه و ده روزگی درحالی که کرمان بودیم دراوردی و خیلی هم براشون اذیت شدی. دندون  ششم رو هم در دوازده ماه و پانزده روزگی در اوردی که اون هم از راست بالا است.

خدا رو شکر وضع اشتهات کمی بهتر شده.  در یک سالگی 7کیلو و چهارصد وزن داشتی و 73 سانتی متر قد و دور سرت هم 45 بود. خدا رو شکر قد و دور سرت نرمالند ولی وزنت کم بود که دیگه من با توجه به توصیه همه پزشکان، فعلا خیالم راحته که چون سالم هستی، موردی نداره و باید بیشتر بخوری که داریم باهم بیشتر در این مورد تلاش می کنیم. البته باید بگم که بسیار تنوع طلب و نازنازی هستی و من گاهی سه یا چهار نوع غذای مختلف مجبورم برات درست کنم تا شما یکیش رو بخوری و سیر بشی. ای شالا که بچت اینطوری نباشه مامانی.

در مورد مهارت های حرکتیت هم باید بگم که داری تلاش می کنی که بایستی تنهایی ولی تا یک سالگی موفق نشدی و البته امروز که دقیقا سیزده ماهه شدی، بعد از چند روز که بیشتر تلاش می کنی، تونستی خیلی خوب این کار رو انجام بدی  وفکر می کنم بزودی شاهد راه افتادنت باشیم. مبارکه عزیزم مستقل شدنت.

اما سایر مهارت ها مثل نای نای و بای یای و سر سر و ... رو بلدی. در همه کشو ها  رو می تونی باز و بسته کنی، همینطور درکابینت ها رو. وسایل بزرگ رو دوست داری جابجا کنی، مثل صندلی چرخان کامپیوتر و... 

درمورد مهارت های گفتاری هم باید بگم که وااااقعا عالی هستی، ماشالا، هر چیزی رو که بگیم تکرار می کنی،  و منظورت رو خیلی خوب به همه می فهمونی،بعضی از کلماتی که الان یادمه شامل این هاست:بابایی، مامان، توپ، تاب، دا(داغ)، با(بغل کن)، درش (رو ش ساکن، یعنی درش بیار مثلا لباس یا کلاه)، در (  دراوردم)، بده(که برای بدست اوردن هرچیزی می گی که بدهیمش به شما)، عمو (البته باید ذکر کنم که هر مردی عمو است از راننده تاکسی تا افراد توی خیابون و حتی تلویزیون و البته عمو فقط آقایان هستند، حتی به عکس شهیدهای توی کتاب یا مردهای توی کتاب هم عمو می گویی!!!)، د د ( با فتحه، منظورت بچه ها است، هر بچه یا عکس یچه ای و البته محبوبترینشون هم عکس خودت است در اینه یا در موبایل و ...)، د دیی(در دری به معنی بیرون از خونه)، نام نام(یعنی غذا یا خوردنی)

صدای زودپز، قابلمه روی گاز شششش است، صدای جاروبرقی مممم، صدای لباسشویی هم ممممم است، صدای سشوار ششش، صدای چیزهای مختلف رو تقلید می کنی و می گی

از لحاظ درک وفهم هم عالی هستی و به نظر من از سنت جلو تری، واقعا  همه چیز رو خیلی خوب می فهمی ، دستورات ساده مثل برو این رو بردار، برو بیارش، بیا پیشم،برو پیش بابایی، بده به مادرجان، دهن مامان بابا یا عروسکت کن، عروسکت رو لالا کن و ... رو خیلی خوب می فهمی و اجرا می کنی، بازی و رقص رو خیلی دوست داری،بخصوص بازی با بچه ها رو یا بازی های پر سروصدا و پرهیجان، کارهای عجیب و خارقالعاده هم زیاد انجام می دی. مداد یا خودکار رو هیچ وقت برعکس نمی گیری، همیشه صحیح می گیری و خیلی خوب کاغذ رو خط خطی می کنی، قاشق رو هم همینطور درست دستت می گیری ولی البته هنوز باید خیلی کمکت کنم. ازهرکاری رو که بهت یاد میدیم خیلی خیلی خوب یاد می گیری و سریع، مثلا بابایی یک بار بهت نشون دادکه از نمک دون چطوری نمک بریزیم، شما بلافاصله نمکدون رو گرفتی و از همون سمت صحیح شروع به تکرار کردی. دقتت واقعا بعضی وقتها عجیبه، مثلا به چیزی که ما اصلا دقت نمی کنیم هم شما حواست هست و در موردش صحبت می کنی. کارهای جالب هم که خیلی زیاد می کنی، مثلا اگ در یخچال یا فریزر باز بشه، از هرجای خونه که بتونی خودت رو سریعا می رسونی و با یک حرکت سریع یک چیزی از توش برمی داری یا اصرار می کنی که باید ببهت بدیم. از اب بازی خوشت میاد ولی از حموم نه. اگر بخوای یک کار خلافی بکنی که ما نمی گذاریم یا مثلا وسیله نامناسبی رو برداری، اروم اروم بهش نزدیک میشی و در مورد چیزهای دیگه صحبت می کنی که ما حواسمون پرت بشه مثلا و بعد که نزدیکش شدی، با یک حرکت سریع برش می داری یا کارخلافه رو انجام می دی، نمی دونم این ناقلایی هارو از کجا یاد گرفتی.... ودنیای ناقلایی هستی که دیگه فرصت ندارم بیشتر از این بنویسم.

در یک سالگی صدای پنج تا حیوان شامل بع بعی، هاپو، زنبور، گاو و ؟ رو می گفتی و البته صدای پیشی و ؟رو هم می دونستی ولی نمی تونستی بگی، الان صدای جوجه، پیشی، الاغ  و ؟ هم بهشون اضافه شده. در یک سالگی می تونستی چشمت رو با چشمک زدن (والان با نشون دادن)، گوش، مو، شکم، دست و پا بینی رو نشون بدی و بگی که هرکدوم چی هستند. چش(چشم)، نی(بینی)، ش (گوش)با(پا)، دس(دست). و البته این اعضا رو در سایرین هم می تونی نشون بدی. چشمک زدنت هم دنیای عشوه و نازه...عزززیزم

شب ها با گفتن بابایی می خوابی و اگر کنارت باشه، حسابی خودت رو براش لوس می کنی و می پیچی به دست و پاش و صبح هم که بیدار می شی با گفتن بابا بابا، دنبالش می گردی و وقتی بابایی میره سرکار دنبالش میری و بعضی وقت ها گریه می کین، وقتی صدای کلید یا در خونه، حتی درخونه همسایه ها رو هم که گاهی می شنوی و اشتباهی فکر می کنی بابایی است، رو می شنوی، به سمت در می دوی و با فریا بابایی بابایی رو صدا می زنی... عاشقتم دختر نازم

یک سال و پنج روزگی جشن تولدت رو گرفتیم و فکر می کنم بهت خوش گذشت. به ما که خوش گذشت و تو هم از اینکه افراد زیادی اومدند پیشمون خوشحال بودی و بازی و... البته از دایی جواد همچنان اولش غریبی می کردی و لی بعد کم کم دوست شدی. دایی رضا و خانوادشون ه م متاسفانه بخاطر انفولانزا نتونستند بیاند که جاشون خالی بود.

دخترم بی نهایت شیرین هستی و به اندازه تمام دنیا دوستت دارم. این ها فقط گوشه ای از توانایی ها و شیرینی های تو است که من فرصت پیدا کردم بنویسم. تو بی اندازه توانمند تر از این که من نوشتم هستی و کارها رو رفتارت همیشه من و بابایی و بعد هم بقیه رو شگفت زده می کنه. امیدوارم همیشه موفق باشی عزیزم و از استعدادهات بتونی استفاده کنی. یک نفر می گفت اره بهشت زیر پای مادرانه درسته، چون با داشتن بچه هایی مثل شما، مادرها تیو بهشت هستند ولذت می برند و عاشقانه زندگی می کنند. من هم قبول دارم . دنیای من با تو بهشت و سراسر عشق و لذته. زنده باشی و یالم دختر نازم

پسندها (1)

نظرات (0)